یاداشت های نیوشا
1. اخراجيها با اين که ششمين تجربه بازي من در سينما است اما با همين فيلم بود که به سينما معرفي شدم. به نظرم شروع خوبي بود هرچند کوتاه براي من و هرچند...
2. «اخراجيها 2» يکي از معدود ادامه فيلمهاي ايراني چند سال اخير است که اميدوارم خوب از آب دربيايد هرچند...
3. کار کردن با مسعود دهنمکي يک اتفاق جالب بود. آدمي که تا قبل از همکاري با او تصور غريبي دربارهاش داشتم و وقتي کارم را با او شروع کردم ذهنياتم دربارهاش کاملاً فرق کرد. هرچند...
4. «اخراجيها 2» همکاري دوباره با گروهي بود که بودن در کنارشان را دوست داشتم. آدمهايي که خيلي از آنها باتجربههاي سينما بودند و خيليهاي ديگر دوستاني که امروز ستارهاند. فيلمي پرستاره که اميدوارم موفقيت گذشتهاش را تکرار کند. هرچند...
5. به نظرم دوره ديده شدن را گذراندهام و حالا بايد بيشتر به فکر کيفيت کارهايم و حضورم باشم تا کميت آنها به همين دليل هم امسال سخت انتخاب کردم و کم بازي کردم. نشانش حضور امسالم در جشنواره است فقط با يک فيلم؛ هرچند کوتاه. «اخراجيها 2» امکاني بود براي اين بودن در روزهايي که فيلمنامه خوب ناياب شده هرچند...
6. اميدوارم براي حضور در جشنواره بيستوهشت. اتفاقي که دوست دارم در همان روزها صحبتش را بکنيم و نتيجهاش را ببينيم. انتظارش را ميکشم و برايش تلاش ميکنم تا شما هم با بازيگري متفاوت روبهرو شويد. هرچند کار سختي است. هرچند...
7. وقتي بحث ساختن قسمت دوم اخراجيها مطرح شد خيليها گفتند بيخيال آن بشوم اما شايد نميشد. شايد بايد ميبودم به احترام خيلي چيزها. به احترام اولين معرفي. به احترام همکاران محترم. به احترام... هرچند...
8. ميگويند شايد قسمت سوم اين فيلم هم ساخته شود. ميگويند. دوستي پرسيد از الان هستي ديگر؟ گفتم نميدانم. واقعاً نميدانم. شايد باشم. شايد هم... همه چيز به نتيجه ماجرا بستگي دارد به اين كه اين قسمت دوم ماجرايش چه ميشود. به اين كه با احترام به همه دوستان اگر «اخراجيها 2» به اندازه قسمت اولش آبرومند باشد. به اين كه كسي اين وسط شيطنت نكند و ... به زمان نياز است. عجلهاي نيست براي اظهارنظر هر چند ...
9. فكر ميكنم براي اولين بار فيلم را با هم ببينيم چون با اين كمبود زمان براي رسيدن به جشنواره هنوز اين امكان تا امروز به وجود نيامده كه فيلم را با ديگر اعضاي توليدش ببينيم. هر كدام از ما تمام تلاشمان را كرديم تا در نهايت فيلم آبرومندي بسازيم كه بشود از آن دفاع كرد. اين بخشي بود كه به ما مربوط ميشد. بخش ديگرش چيزي است كه باعث ميشود امروز بعد از ديدن فيلم با هم برايش هورا بكشيم يا ... اين بخش امروز مشخص ميشود. روي پرده نقرهاي و تحت قضاوت چشمهايي كه هيچ چيز از زير دستشان در نميرود، هر چند ...
10. روزگار عجيبي است. روزگار غريبي است. هر چند ...
این یادداشت به مناسبت اکران «اخراجی های2 » در جشنواره بیست و هفتم فیلم فجر در بولتن روزانه جشنواره چاپ شد.
بوی عید
نوروز همیشه برایم یک مفهوم نوستالژیک دوست داشتنی بوده. روزهایی که از همان اوان کودکی آمدنش را انتظار می کشیدم و برایش لحظه شماری می کردم. روزهای خوب باهم بودن. با هم مهربان بودن و خوب زندگی کردن. به قول آن شاعر خوش سخن روزهای بوی عیدی. روزهای در کنار پدربزرگ و مادربزرگ ها بودن. روزهای عیدی گرفتن و... همین چند وقت پیش بود که داشتم با خودم به این همه خوبی فکر می کردم. روزهای پایانی سال کهنه بود. به این روزهای جادویی فکر می کردم. به جادویی که همه چیز را محسور خودش می کند و همه را خودخواسته مجبور به نو شدن و نو دیدین و فکر کردن. کاش این نو شدن زود به زودتر برای همه مان اتفاق می افتاد. کاش دوامش بیشتر از این 13 روز دوست داشتنی بود. کاش... بگذریم. همیشه نوروز را دوست داشته و دارم و با آدم هایی که آن را بدون معنی و دست و پاگیر می دانند مشکل داشته ام. نمی دانم چطور می توانند به روی این همه خوبی چشم بگذارند و درباره اش غرغر کنند و خطابه سر بدهند.
انگار این یادداشت نوروزی خیلی جدی تر از چیزی شد که انتظارش را داشتم اما هر چه کردم نشد از زیر بار این کلمات فرار کنم. هر چه بود دغدغه هایی بود که باید از آنها می گفتم.
حالا که دارید این خط نوشته ها را می خوانید سال کهنه تمام شده و روزهای خوش نوروز را سپری می کنیم. روزهایی دوست داشتنی که نباید آنها را به همین سادگی ها از دست داد. فکر می کنم برای همین هم بهتر است این نوشته را همین جا تمام کنم و باقی اش را بگذارم برای مجالی دیگر. پس عجالتا سال نو شما مبارک تا بعد. روزهای عید نوروز در حوالی بوی عیدی و...
وحشت
همیشه از جنگ و کشتن آدم ها نفرت داشتم. همیشه با شنیدن اخبار کشته شدن آدم ها دلم لرزیده. همیشه با نگاه به تصاویر رغت باری که خیلی ها چشم به روی آن بسته اند به انسان بودن خیلی از این آدم نماها شک کرده ام. همیشه از آزار کودکان نفرت داشته ام. همیشه...
نمی دانم با چه زبانی باید درباره این اتفاقات صحبت کرد؟ نمی دانم چطور می شود دید و عکس العمل نشان نداد؟ نمی دانم چرا باید این همه زن و کودک بیگناه مورد ظلم واقع بشوند و دم بر نیاورد؟ نمی دانم یک انسان چقدر می تواند قصی القلب باشد که به همنوع خودش این قدر ظلم کند و حقوقش را پایمال کند؟ نمی دانم ما انسان ها کی می خواهیم دست از این زیاده خواهی خودمان برداریم ؟ نمی دانم کی از این کشت و کشتار خسته می شویم؟ نمی دانم ....
در این باره سوال های فراوانی در ذهنم دارم و مدام آنها را با خودم مرور می کنم اما حیف، حیف که برای هیچ کدامشان جوابی پیدا نمی کنم. هیچ جوابی. هیچ جواب قانع کننده ای. هیچ چیزی که بشود دل به آن خوش کرد. انگار دوره خشم و نفرت شده در جهان زیبای خدا. انگار...
مردم بی دفاع غزه روزهای زیادی است که دارند شکنجه می شوند و همه مردم دنیا هم علیه این اتفاق معترضند اما مهاجمان انگار نه انگار که اتفاقی افتاده و به کارهای شنیع خودشان ادامه می دهند و آدم های بیگناه را می کشند. انگار هیچ واهمه ای برای آنها وجود ندارد. انگار...
خدایا به داد همه مان برس. خدایا به داد مردم دردمند غزه برس که هیچ یاوری جز تو ندارند. خدایا...
نکته: یادداشتی برای حمایت از مردم بی دفاع غزه که در شماره 217 نشریه خانواده سبز چاپ شد.
سلام، من علی 17 ساله از شیراز یکی از طرفداران دو آتیشه خانوم ضیغمی هستم. این وبلاگ برای دوست داران نیوشای عزیز ایجاد شده،